روحم را برای چه شخم میزنی

میخواهم پرواز کنم

روحم را برای چه شخم میزنی؟!

این همه بذر كنایه از برای چه می پاشی؟!

مگر نمی دانی روحم از هم می پاشد...

صد پاره میشود...

وقتی ریشه میكند دانه های اندوه بر تارو پود این خسته ی بر راه مانده!

دمی بنشین...

نفسی بیاسای...

لحظه ای همدمی باش، مترسك این مزرعه ی متروك بر جا مانده را!!!

خیال واهی در سر راه مده...


این بی رمق خاك را، حاصلی جز احساسی آفت زده نخواهد بود!

 

 



+نوشته شده در پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:,ساعت21:47توسط نادیا | |